جدول جو
جدول جو

معنی مرغ سحر - جستجوی لغت در جدول جو

مرغ سحر
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزاردستان، هزاران، فتّال، زندواف، مرغ چمن، زندباف، هزار، عندلیب، صبح خوٰان، بوبردک، بوبرد، هزارآوا، شب خوٰان، زندلاف، مرغ خوش خوٰان، شباهنگ، زندوان
تصویری از مرغ سحر
تصویر مرغ سحر
فرهنگ فارسی عمید
مرغ سحر
بلبل
تصویری از مرغ سحر
تصویر مرغ سحر
فرهنگ لغت هوشیار
مرغ سحر
((مُ غ. سَ حَ))
بلبل، هزاردستان
تصویری از مرغ سحر
تصویر مرغ سحر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیغ سحر
تصویر تیغ سحر
تیغ پگاه، آه پگاه، آزبای پگاه (آزبا دعا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغ سحر
تصویر چراغ سحر
چراغی که تا به هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش می کنند، هر چیز ناپایدار
کنایه از آفتاب، اسطرلاب چهارم، خایه زر، چتر روز، چتر زرّین، طاووس فلک، چتر نور، طاووس مشرق خرام، غزاله، گیتی پرور، چراغ روز، سپر آتشین، طاس زر، چتر زر، خایه زرّین، طرف دار انجم، طاووس آتش پر برای مثال نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ - ۱۰۳۴)، ستارۀ سحری، ستارۀ صبح برای مثال چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱ - ۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغ طور
تصویر مرغ طور
وردیچ کرک (بلدرچین)، چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
مرغی که در آب شنا می کند و منقار دراز دارد با پرهای سفید و قدش تا یک متر میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
یا مرغ سانان، جمع مرغ سان. راسته ای از پستانداران پست که جزو دسته بی جفتان میباشند و چون مانند پرندگان تخم گذارند بر خلاف دیگر پستانداران که برای تغذیه جنین در رحم احتیاج به عضوی بنام جفت دارند فاقد جفت میباشند. حرارت بدن مرغ سانان از پستانداران دیگر کمتر (بین 25 تا 28 درجه) است و بعلاوه مانند پرندگان دارای منقار هستند و نیز مجرای ادراری و تناسلی در قسمت انتهایی راست روده که بنام بالوعه یا کلوآک نامیده میشود باز میگردد و همچنین مانند خزندگان و پرندگان تخم گذارند و پس از تخم گذاری مانند مرغ بر روی تخمها میخوابند تا نوزاد از تخم خارج شود. نوزاد پس از خروج از تخم از غده های شیری مادر تغذیه میکند. مهمترین نمونه ای که امروزه از مرغ سانان مشاهده میشود دو جنس اردک پور و اکیدنه است که در جزایر استرالیا میزیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ دار
تصویر مرغ دار
آنکه مرغ نگاهداری کند کسی که بتربیت مرغان پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
((سَ))
مرغی است با پرهای سفید و منقار دراز که در آب شنا می کند و در زیر گردنش کیسه ای است که می تواند 10 لیتر آب را در خود جا دهد و گاهی هم ماهی های شکار شده را در آن ذخیره می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرغ سقا
تصویر مرغ سقا
در علم زیست شناسی پرنده ای آبزی و ماهی خوار با نوک دراز و پرهای سفید که قدش تا یک متر می رسد، در زیر گردن کیسه ای دارد که می تواند چند لیتر آب در آن جا بدهد و حمل کند، گاهی نیز ماهی هایی را که شکار می کند در آن کیسه ذخیره می کند، مادۀ آن ۴ یا ۵ تخم می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغ حق
تصویر مرغ حق
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ شب آویز، پژ، کوچ، مرغ بهمن، کلیک، چغو، کلک، پش، بوم، پسک، کنگر، مرغ شباویز، بوف، بایقوش، کول، کوف، هامه، اشوزشت، شباویز، بیغوش، چوگک، آکو، پشک، کوکن
فرهنگ فارسی عمید
شباویز جرس جنبانی مرغان شب خیز جرس ها بسته بر مرغ شباویز (نظامی) - چوک آبی مگر چو من زغم عشق زرد گشت - وز شاخ همچو چوک بیاویخت خویشتن (بهرامی) آبی به بهی
فرهنگ لغت هوشیار
((~ حَ قُ))
نوعی جغد که در شب برای شکار از لانه خود خارج می شود و صدایش شبیه کلمه «حق» است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرغ سحر خوان
تصویر مرغ سحر خوان
شباهنگ بلبل، خروس، ناژو تلخوم از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار